گل من بهار آمد ز رخت نقاب وا کن /
و قناری دلم را به بهار خود صدا کن /
گل من شراب شادی به پیاله دلم ریز /
و غبار غصه ها را ز نگاه من جدا کن /
گل من بمان تو با من و چراغ خانه ام باش /
و سیاهی شبم را به سپیده مبتلا کن /
گل من بهار بی تو به دلم نمی زند چنگ /
تو بیا و رستخیز دگری ز نو بپا کن /
گل من کلاله ات را به نسیم مهر بشکن /
و مشام باغ ما را پر عطر جان فزا کن /
گل من چو پیچکی شو و مرا بگیر در خود /
و حریم خانه ام را تو دوباره با صفا کن /
گل من گدای عشقم به من غریب مسکین /
تو زکات حسن خود را به تبسمی ادا کن /
گل من شبی رهم ده به طواف شمع رویت /
و به صبح نارسیده همه هستیم فنا کن /
گل من تمام عمرم به امیدت آخر آمد /
تو بیا به آخرین دم نظری به روی ما کن.....
همایون رحیمیان /