loading...
آسمان خاموش
همایون رحیمیان بازدید : 33 جمعه 13 فروردین 1395 نظرات (0)

ای که در چشم سیاهت ناز آهو ریخته

بافه بافه بین موهای تو شب بو ریخته


چشم بادامی من مابین سیب گونه ها

بر لبانت طرحی از یک آلبالو ریخته


ای به قربان خطوط ابروان دلکشت

کز برای خلقش احساس قلم مو ریخته


روی شانه روی گونه روی سینه روی من

آبشار گیسوان تو به هر سو ریخته


روبروی آینه حین تبسم کردن ات

توی چال گونه طرح خال هندو ریخته


این چنین خیره شدن در آسمانها خوب نیست

پیش پایت مثل من گلهای خود رو ریخته


دگمه ی پیراهنت را کمترک وا کن عزیز

هر کجا پا میگذاری عطر لیمو ریخته


ای که خواهی با کمند ابرو از من دل بری

پیش از این ها دلبرم این برج و بارو ریخته


ای مرا در پستو حسرت نموده منزوی

مثل من آخر کجا مرد غزلگو ریخته 


#همایون رحیمیان




همایون رحیمیان بازدید : 39 شنبه 06 تیر 1394 نظرات (0)

آلبالوی لبت وقتی که چشمک میزند /

شاپرک گونه دلم از شوق پشتک میزند /


ای فدای چشمک نازش   روم من کین چنین /

قلب احساس مرا با خنده  فندک میزند /


منگ منگ و شنگ شنگ از بوی و روی ناز خود/

خنده بر رز میکند طعنه به پیچک میزند/


وقت چیدن دست رد بر سینه ی من می نهد /

ناگهان احساس من در سینه برفک میرند/


بدتر از سیبی که بر شاخه فراموشش کنند / 

کم کمک این دل برای دیدنت لک می رند /


بی وفایی های او را با سفر تک می زنم /

او تکم را با یکی لبخنده پاتک میزند/


چون به روزه می شوی آه از لبان خشک تو /

طعم او آتش به جان هر لواشک می زند ......

همایون رحیمیان /


 https://telegram.me/asmankhamosh

همایون رحیمیان بازدید : 44 پنجشنبه 04 تیر 1394 نظرات (0)

ای که در خاطر خود خاطره از ما داری /

خوشتر از خاطره در خاطر ما جا داری /


باورم نیست که وارد بشوی از در صلح /

تو که با عالم و آدم سر دعوا داری /


همه ی هستی این قیس بنی عامر قرن /

خود نیرزد به نگاهی که تو لیلا داری /


چه خوش از کوچه گذشتی و همه فهمیدند /

خوشتر از سرو و صنوبر قد و بالا داری /


به یکی بوسه ی تبدار گل مریم من /

زنده ام کن که تو اعجاز مسیحا داری /


شاه توت لب سرخ تو نصیب چه کس است /

تو که در حق من دلشده اما داری ...../..


سر به زیر آمده این لاله ی عباسی من /

بس که تو شوخ ترین نرگس شهلا داری /


آهوی وحشی من کم به خیابان بخرام /

که سر کوچه دو صد عاشق و شیدا داری ...


همایون رحیمیان / 

  هومن /

همایون رحیمیان بازدید : 40 شنبه 30 خرداد 1394 نظرات (0)

دو چشمت عین دریاچه میان دره  سرگردان /

فرازش ابری از گیسو فرودش جنگل مژگان /


دو گونه ساحل مرجان به زیر تابش مهتاب /

تماشایی ترین صنع خدای قادر و سبحان /


چه بینی قطعه الماسی تراش از معجزه خورده /

به دستان هنرمندی که او درمانده است از آن /


دو گوش آویزه ای از در نهان در خرمن گیسو /

دو ابرو جاده ی قزوین به سوی جنگل گرگان /


لبان چون صدف بسته پر از لولو پر از لالا /

حرامش باد هر کس او برد خود نامی از دندان /


بلور گردن چون قو بنازم من که اینگونه..... /

نمایان میکند آبی که خوش مینوشی از لیوان /


حریر آبی روشن بپوشانده نه چندان مو....../

به زیبایی ترین شکل و به رویایی ترین امکان / 

 

چه اقیانوس آرامی فرو خفته به چشمانت /

از آن ترسم به دنبالش بر انگیزاند او طوفان /


فدای حزن لبخندت مونالیزای داوینچی ....../

که از رشک تو لبخندش شده در هاله ای پنهان ...


همایون رحیمیان /

 ( هومن )

همایون رحیمیان بازدید : 43 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

به زیر بارش باران شب دیدار می چسبد/

کنار پیچک ایوان  لب دلدار می چسبد /


غروب سرد پاییزی که رو در روی من هستی /

گلایه های بیجای توام بسیار می چسبد /


میان کوچه ی تنگی که از عابر تهی باشد /

سراپای تو را بوسه زدن  هر بار می چسبد/


ببردم آس قلبت را ولی چشمت کند حاشا /

ز من لبخند از این عشق و ز تو انکار می چسبد /


تو با این ناخوش احوالی مرا از خود چه میرانی/

که هم آغوشیم با آن  تن تبدار می چسبد /


بیفشان خرمن گیسو به روی لعل لب هایت /

که وقت شب تماشای خوش گلنار می چسبد /


در این شب های تنهایی که ماهت نیمه عریان است /

به همراه غزل هایم چه خوش گیتار می چسبد /


بدون اخم یک بوسه مرا مهمان بکن آخر /

ز باغ عارض خوبان  گل بی خار می چسبد /


مرا در عین سرمستی دو چشمت میکند مخمور /

چه خوش آزار بادام  تو دل آزار می چسبد /


پس از آن پیک گیلاسی که از چشمت به من دادی /

اجازه گر بفرمایی نخی سیگار می چسبد ....


همایون رحیمیان / 

 ( هومن )

همایون رحیمیان بازدید : 29 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

در این بیغوله ی تاریک و نمدار /

که باشد حاکی از پارینه سنگی /

به جز دو روح سرگردان عاشق /

نمی بینم دگر چیز قشنگی ....../

.........................................................

در این بیغوله ی تاریک و نمدار /

خزانی مملو از احساس زردند /

بهاری سوخته بر چهره دارند /

زمستانی اگر چه سرد سردند...

.........................................................

در این بیغوله ی تاریک و نمدار /

تو گویی سنگ تیپا خورده هستند /

اگر چه در تکاپو ناگزیرند ......./

ندانند ای دریغا مرده هستند.....

..........................................................

در این بیغوله تاریک و نمدار /

غریبانه تر از خود می نمایند /

به لرزه آورند عرش خدارا /

اگر یک دم غم دل را گشایند .....

..........................................................

در این بیغوله ی تاریک و نمدار /

حدیث عاطفه باید بیاموخت /

به شام مرگ زای این جماعت /

چراغ مرثیه باید برافروخت.....

...........................................................

دلم می گیرد از این دخمه ی تار /

دلم می سوزد از این دخمه ی کور /

از آن فانوس های روی دیوار /

از این کابوس های خفته در گور...........

همایون رحیمیان / 

  هومن /

همایون رحیمیان بازدید : 37 دوشنبه 25 خرداد 1394 نظرات (0)

ای جگر گوشه ی رنجور تر از مادر خویش /

به کدامین افق اینگونه تو خیره شده ای  /

آفتابی که تو از پنجره  ات می کاوی ...../

از سیه کاری او این همه تیره شده ای /

............................................ .

قرص نانی به کف دست و لبی خشکیده /

حاکی از عمق یکی فاجعه ی انسانی /

من از این اوج مصیبت چه بگویم آخر / 

که خجل مانده از آن قافله ی حیوانی /

..........................................

کاش آن شب / شب نفرینی ارواح و زمین /

در دل آن ساقه ی دیوانه ی خواهش بشکست /

تا چنین میوه شیرین خداوندی / نه....... /

این چنین میوه ی ممنوعه به بارم  ننشست /

.................................................

ای جگر گوشه ی رنجور تر از مادر خویش /

که چو شمعی به شب مرثیه ات کاسته ای /

 زیر پایم به خدا نیست بهشتی که دهم ..../

تو گرفتار چنین دوزخ ناخواسته ای...... /

.............   ................................

چشم هایت که غزلواره ی احساس من است /

از غریبانگی خویش حکایت دارند ...../

هر نگاهی که از آن آینه ها پر بکشد /

از غم و حسرت و تشویش شکایت دارند... /

................................................ 

ای جگر گوشه ی رنجور تر از مادر خویش /

به کدامین گنه اینگونه دچار آمده ای /

تو غم انگیز ترین خاطره ی پاییزی... / 

کز سر حادثه ای شوم به بار آمده ای..... /

................  ....................   ...... 

ای جگر گوشه ی رنجور تر از مادر خویش /

کی به این خانه ی ماتم زده ات می آیی ..../

آسمانت خجل از لک زده ی سیب خود است /

از چه او را تو بدینگونه عبث می پایی .....

همایون رحیمیان /

  هومن /


تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 87
  • بازدید کلی : 10,173
  • کدهای اختصاصی

    خرید ساعت مچی

    |

    ساخت كد آهنگ و موسیقی

    Online User

    رتبه سنج گوگل

    رتبه سنج گوگل

    mouse code

    كد ماوس