ماه بانوی غزل با این همه افسونگری /
بر ندار از آبشار گیسوانت روسری /
بر زمین خود این همه عاشق مگر کم داشتی /
در میان آسمان پیدا نمودی مشتری /
ای به قربان خطوط ابروان دلکشت /
بر من دیوانه تاکی این نگاه سرسری /
تا بخواهم زل زنم بر آهوان دیده ات /
میخورم از مژه های دل سیاهت توسری /
من به چین گیسوان تو اسیر افتاده ام /
کو طلایی شانه ای تا وا نمایم معبری /
ای شبم سرشار از شط شراب چشم تو /
چون بگویم با زبان شعرم امشب محشری /
بر لب دریای اشکم کمترک در پیچ و تاب /
تا ببینم این تو هستی یا گل نیلوفری !!!! /
شاعران هر یک تورا با شعر خود سنجیده اند /
در دل آیینه ام اما تو چیز دیگری...............
( همایون رحیمیان )