loading...
آسمان خاموش
همایون رحیمیان بازدید : 29 دوشنبه 08 دی 1393 نظرات (0)

به بهار تو من آن چلچله ی حیرانم /

که غزلواره ی چشمان تو را می خوانم /


گر چه از چشم تو افتاده ترینم اما /

از توام چشم بریدن به خدا نتوانم /


یک تبسم ز تو ای عشق برایم کافی است /

که چو پروانه برایت پر و بال افشانم/


من خریدار سبد های گل ناز توام /

با همه سنگدلی ها که ز تو می دانم/


کاشکی هرم نفس های تو آتش زند /

شبی از عاطفه در رخوت بی پایانم /


کو مجالی که به پیرانه سری ای ساقی /

داد خود از دهن یار به می بستانم /


همه ی هستی من آیه ای از تاریکی است/ 

کو "فروغی "که شود روشن از او ایوانم/


تنگ تنگم به بر خویش کش ای عشق عزیز/ 

که به تنگ آمده از دایره ی امکانم /


چادر ماندن خود را به چه جایی بزنم /

که در این بادیه من لاله ی سرگردانم/


لب دریای نگاه تو چه چشم اندازی است /

که یکی زورق بشکسته بر آن می مانم /


ترسم امواج زمانه ز منت دور کند /

ای میان صدف خاطره ها پنهانم....


همایون رحیمیان /

  

همایون رحیمیان بازدید : 41 دوشنبه 01 دی 1393 نظرات (0)

روزی که آفتابش بر نی دمیده دیدم /

نعش ستارگانش در خون کشیده دیدم /

آیینه ی نگاهش غمرنگ بود و در آن /

طرح غریب خواهر زار و تکیده دیدم /

بر روی نی تلاوت می کرد آیه هارا /

آن آیه ای که اورا خود نور دیده دیدم /

وز داغ کوفیان شهره به بی وفایی /

سرو چمان ناز او را خمیده دیدم /

آن حنجره که بودی خود بوسه گاه خورشید /

افسوس کز سیاهی آن را دریده دیدم /

رو سوی آسمان کرد آن باغبان و نالید /

وقتی دو سیب کالش از شاخه چیده دیدم /

میدانی از چه اورا آن قوم بر نتابید /

آن قوم را خفاش و او را سپیده دیدم /

سوی برادر آمد نعشی که غمگنانه /

لب هاش تشنه کام و دستش بریده دیدم /

شرمنده از نگاه لب تشنگان خیمه /

بر روی ارغوانش شبنم چکیده دیدم /

امروز افتخار تاریخ شیعه در چیست /

خونین حماسه ای کز او آفریده دیدم /

در آن غروب تلخ دلگیر عاشقانه /

هفتاد و دو ستاره خوش آرمیده دیدم ....

همایون رحیمیان /

   هومن /

همایون رحیمیان بازدید : 51 سه شنبه 25 آذر 1393 نظرات (0)

گریه کن گل شقایق فصل زرد خشکسالی است /

روی امتداد جاده جای پای عشق خالی است /

گریه کن که در هوای دل سپردن و رسیدن /

چون چکاوک غریبی سهم ما شکسته بالی است /

گریه کن که روبروی کوچه باغ ارغوان ها /

نعش سرد آدمک ها بر صلیب بی خیالی است/ 

گریه کن که زیر پای سهمناک هرزگی ها /

عشق های این زمانه مثل غنچه های قالی است /

حسرت صدای باران بر دل کویر تا کی /

گوییا در این حوالی آسمان دچار لالی است/

داغ لاله دیده شاید سرو ناز ما کزین باغ /

غمگنانه کرده کوچ و قامتش چنین هلالی است /

لحظه ای تو ساربانا محملت فرو کش آخر/ 

واحه ای ز یاد رفته گوییا در این حوالی است/

ای سموم تلخ پاییز این چنین مپیچ در باغ/ 

که نگاه پر هراس باغبان گواه کالی است /

گر هراس من نشاید خود دلت چگونه آید /

این بهار ناشکفته کی سزای پایمالی است...

همایون رحیمیان /

  هومن / .

همایون رحیمیان بازدید : 36 دوشنبه 17 آذر 1393 نظرات (0)

ای خیابان های شهر بی صدا

بشنوید از گلفروشی این ندا 

گل فروشی با گل سرخ و سپید 

گل فروشی با همه بیم و امید 

گل فروشی با دو چشم ناز خود 

رفته در عمق شب پر راز خود 

گل فروشی خود بهار اطلسی 

بر سر و رویش غبار بیکسی 

گل فروشی باهراس و اضطراب

نرگس او تشنه ی یک جرعه خواب

دختری زیر کبود آسمان 

ارغوان گونه هایش زعفران 

شکوه هایش شکوه های آتشین 

از خدا و از زمان و از زمین 

می شدی با صد هزاران آرزو

با چراغ رهنمایی روبرو 

با چراغ زرد رنگش می پرید 

اشک هایش از سر غم می چکید 

با همه احساس سرد هر گلش 

این چنین میگفت از سوز دلش 

ای چراغ قرمز خوش رنگ من 

بشنو از این سینه ی دلتنگ من 

تو برایم بویی از نان می دهی 

بوی سرسبزی و ایمان میدهی  

کاشکی قرمز بماند دامن ات

تا بیفتد نان من در روغن ات 

به خداوندی که هستی ام از اوست 

سرخی روی من از سرخی توست 

دخترک بعد از چنین گفت و شنید

در غروب جاده ای شد ناپدید

صبح فردا نعش یک " یاس کبود "

در کنار جدولی افتاده بود........

( # همایون رحیمیان )

همایون رحیمیان بازدید : 31 شنبه 15 آذر 1393 نظرات (1)

آن کو که در شبم گل مهتاب پاره بود /

گاهی نهان به ابر و گهی آشکاره بود /


هر شب در آسمان خیالم به خاطرش /

سوسوی غمگنانه ی یک تک ستاره بود/


وقتی که عاشقانه قدم میگذاشتی /

در حسرتش زمین و زمان در نظاره بود /


حتی میان غربت پاییزی ام از او /

هر بوته ی نگاه بهاری دوباره بود/


دل خسته هیچ وقت ز عشقش نمیشدم /

گرچه پیاده بودم و او خود سواره بود /


وقتی به عمق آینه اش میشدم فرو /

لبخنده های ناز و ملیحش کناره بود /


در کوچه باغ خاطره هامان چه سالها /

از من به سر دویدن و از او اشاره بود/


یادش به خیر باد غریب آشنای من /

هرچند آتش غم او پر شراره بود/


با آن همه لطافت باران دیده اش /

باور نمیکنم که چنین سنگ خاره بود /


آن دل که دادمش و پس آورد دل نبود /

دفترچه ای که خط خطی و پاره پاره بود/


آن ساربان که ناقه ی لیلا شبانه برد /

غافل ز حال این دل مجنون واره بود /


غمگین تر از حکایت مجنون حکایتم /

خود آخرین تراژدی این هزاره بود ....


#همایون رحیمیان /

  

همایون رحیمیان بازدید : 42 جمعه 14 آذر 1393 نظرات (0)

پاییز آمد و باز احساس شاعرانه /

پیراهن تحیر روی تن زمانه /


واین باد صبحگاهی هر لحظه مینوازد /

روی تن درختان آرام تازیانه /


تنگ غروب پاییز اعجاز می نماید /

با آن حس غریب و اندوه بیکرانه /


حتی بهار با آن سبزینه ی حیاتش /

پاییز خونچکان را می میرد عاشقانه /


بوی غریب پاییز ای دل چه ساز دارد/ 

جز کوچ غمگنانه از عشق و آشیانه /


هر لحظه در نگاهم این برگ ریز پاییز /

چونان غم جدایی سر می کشد زبانه /


در زیر بام نیلی از عشق روی لیلی /

بغض هزار مجنون در من زند جوانه /


بر شاخه ی تحسر از شکوه میشوم پر /

وآنگه به صد تحیر سر میدهم ترانه /


گل میکند به چشمم اندوه خاطراتش /

از سنگ فرش کوچه تا کوچه باغ خانه /


زیبا تر از بهار تقویم روزگارم /

بازآ که دل دوباره میگیردت بهانه /


ترسم که این چکاوک در حسرتت بمیرد /

وقتی نباشد از تو ای گل دگر نشانه ...


همایون رحیمیان/

  هومن /

همایون رحیمیان بازدید : 56 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (2)

سحرم به خواب آمد صنم فرشته رویی /

که تو از جناب آقا به غزل کن آرزویی /

نفسم گرفت از شوق و به وی بگفتم ایکاش /

که مرا گشاید آقا در باغ گفت و گویی......./

غرضم از این تغزل به خدا جز این نباشد /

که تبسمی نشانم به لبانش از نکویی /

چو چراغ لاله سوزم همه شب بر آستانت/  

به امید آن که روزی دل عاشقم بجویی/

چه شود اگر به بامت بکشیم پر صباحی /

چه شود اگر ز جامت بکنیم تر گلویی /

به نمازم ار بیاید خم ابروی تو در یاد /

سزد ار که من بگیرم به سرشک خود وضویی/

تو یکی سر مگویی و  ولی امر مایی /

تو ولی امر مایی و یکی سر مگویی /

ز توام به یک اشارت ز منت به سر دویدن/ 

چه نیاز باشد امرت به مرید خود بگویی/

مگر از سلاله ی آن گل یاس در حجازی /

که از او گرفته ای خوش اثری و رنگ و بویی/

ز تکلم تو افتد ملکوت در تحیر /

که مگر لسان غیبی که سخن چنین بگویی /

به یقین رسیده ام من که تو نایب همانی /

که زمین به ناز شستش بود آنچنان که گویی /

عَلَم ولایت تو به جهان در اهتزاز است /

به هوای غایبی که رهش عاشقانه پویی/

عَلَم ولایت تو عَلَم پیمبران است /

ادله چه بهتر از این که خدای خلق و خویی..

همایون رحیمیان /

  هومن /

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 112
  • بازدید کلی : 10,198
  • کدهای اختصاصی

    خرید ساعت مچی

    |

    ساخت كد آهنگ و موسیقی

    Online User

    رتبه سنج گوگل

    رتبه سنج گوگل

    mouse code

    كد ماوس