loading...
آسمان خاموش
همایون رحیمیان بازدید : 27 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

جز گل لاله نیارید سر تربت من /

به بر یار نگویید غم غربت من /


دست هایم بگذارید برون از تابوت /

تا بدانند کزو هیچ نشد قسمت من /


آن چنانم به می ناب بشویید کفن /

که شود زایل از او واهمه و وحشت من /


سر خاکم بنشانید یکی سرو بلند /

تا که در سایه اش از بین برود حسرت من /


گل گیسوی خدارا نپریشید به چنگ /

که سرآغاز حیاتی است دگر هجرت من /


به خداحافظی آخرم آیید همه /

که نمانده دگر ای همنفسان مهلت من /


غیر بیداریم از عشق دگر جرم چه بود /

 که نکوشید فلک جز به غم و محنت من /


ترسم  آه دل من دامن نازت گیرد /

اگر ای یار بیایی  به سر تربت من....


  ( همایون رحیمیان )

    

همایون رحیمیان بازدید : 24 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

به کجا میرود این فاجعه ی انسانی / 

که خجل مانده از آن قافله ی حیوانی /

گوسفندان همه در دامنه مرگ رها /

گرگ ها زوزه کنان در صفت چوپانی /

شب پر از مرثیه ی باد و تهی از عابر /

دشنه ها در عطش خون و همه عریانی /

عده ای دربدر دشت مصیبت همه عمر /

عده ای غرقه به بحر سیه شهوانی /

عشق بیگانه ترین واژه در این قرن اخیر /

عاطفه در گرو زور و زر و سلطانی /

 نازنینان همه بر دار ملامت دلخون /

عندلیبان همه در کنج قفس زندانی /

چاک شد قلب حقایق سحری خون آلود /

خاک شد نعش شقایق به شبی ظلمانی /

آدمیت تهی از خویشتن خویش شده /

بایدش گفت خدارا غزلی پایانی /

همه جا چکمه ای از قدرت و تزویر و ریا /

همه جا سایه ای از وحشت و سرگردانی /

اف براین قوم فرو رفته به خواب ابدی /

اف براین قرن شقاوت زده ی سیمانی /

شعر من خون شد از این لکه ی ننگ ابدی /

که بشر را شده حک بر ورق پیشانی /

ای خوشا منجی عالم به یکی بسم اله /

زند آتش به دل این شبح شیطانی ...

همایون رحیمیان /

     هومن /

همایون رحیمیان بازدید : 28 یکشنبه 18 خرداد 1393 نظرات (0)

عمری است که بی رویت دلگیر چو پاییزم /

با این همه دلگیری از عشق تو لبریزم /


هر لحظه به یاد تو  از شاخه ی چشمانم /

یک دامنی از حسرت بر گونه فرو ریزم /


من با تو به هر پاییز انگار بهارم آه /

بی تو به بهار اما  پاییز غم انگیزم /


هر جا که روم جانا عشق تو فرا روی است /

چون آهویی از دستت آخر ز چه بگریزم /


با هم نتوانم دید آن ناز و تبسم را /

اینگونه هلاهل در معجون تو میامیزم /


در دامن شب باید آویختنم تا صبح /

آخر ز فراق تو من مرغ شباویزم /


امروز به یاد تو در خاک بخواهم شد /

فردا چو که در آید از شوق تو برخیزم ....


  ( همایون رحیمیان )

    

همایون رحیمیان بازدید : 30 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (1)

ناز چشمان سیاهت چه کشیدن دارد /

طعم شیرین نگاهت چه چشیدن دارد /


لحظه ی صید من دربدر ای سنگین دل /

ناوک خونی ابروت چه دیدن دارد /


خوشتر از لعل لبان همه ی سیم تنان /

تاک زاد لب تو وه  چه مکیدن دارد /


تویی آن ماه قشنگ و منم این یکه پلنگ /

کز سر شب ز جنون درد پریدن دارد /


هر شب آهوی خیال تو به صحرای دلم /

تا سپیدای سحر شوق چریدن دارد /


خجل از هستی خویشم که کلافی است حقیر 

یوسف ناز تو از بس که خریدن دارد /


به وفای تو قسم کز دل خاکستر من /

آتشین مرغ دگر ذوق دمیدن دارد /


از پس پنجره بنمای دمی طلعت خویش /

که دلم دلهره ی تلخ تکیدن دارد /


کاش میشد که به مقراض غمت میگفتی /

کی پر و بال من چلچله چیدن دارد /


کی به دام غزل کهنه ی من می افتد /

آن غزالی که چنین عشق رمیدن دارد .....


( همایون رحیمیان )

    

همایون رحیمیان بازدید : 27 پنجشنبه 08 خرداد 1393 نظرات (1)

سرو نازی که منم فاخته ی حیرانش /

کی خرامد به چمن تا بشوم قربانش /

مردم از مردمی مردم مردم دارش /

مستم از مستی و مستانگی مستانش /

ماه و من شب همه شب در عطش دیدارش /

با هلالی تن خود زل زده بر ایوانش /

حرف دل نیست خدارا من از آن می ترسم 

که کند رخنه به دینم سیه مژگانش 

من ندانم که چرا نیم نگاهی نکند 

به پریشانی آلاله ی سرگردانش 

داغ بر دل همه جا گل کنم و می مویم 

کین شقایق نبود مستحق هجرانش 

ای که مژگان توام از سپر جان بگذشت 

صبر بر عشق تو دیگر نبود امکانش .

همایون رحیمیان بازدید : 36 یکشنبه 04 خرداد 1393 نظرات (0)

دیشب میان آینه خود را گریستم /

مجنون گونه در غم لیلا گریستم /


فرهاد وار در غم شیرین شکستم و /

چون وامق از جدایی عذرا گریستم /


در روبروی آینه داغ دمیده را /

عین شقایق از سر سودا گریستم /


تا بر نگاه آینه کمتر نشیند آه /

گاهی نهان و گاه هویدا گریستم /


جوشید شط اشک من از عمق آینه /

وقتی برایت از دل شیدا گریستم /


اشکم میان آینه تکثیر میشدی /

گویی که بر کناره ی دریا گریستم /


ارواح بیقرار برایم گریستند /

چون روح بیقرار خودم را گریستم /


هم از غروب جاری امروز ای دریغ /

هم از طلوع مبهم فردا گریستم /


زهره نداشتم که به مهتاب رو کنم /

چون از غم تو زهره جبینا گریستم /


در عشق دیدنت چه غریبانه ای رفیق /

چون لاله ای به دامن صحرا گریستم /


اندر عذاب آدم وحوا خدای را /

ببریده از تمامی دنیا گریستم /


جای تو ای کرامت دریا چو شبنمی /

بر شوره زار خود به مدارا گریستم ....


همایون رحیمیان /

    

همایون رحیمیان بازدید : 37 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (0)

تو کیستی که چنین دیده آشیانه ی توست /

و آسمان پر گلبانگ عاشقانه ی توست /

تو کیستی که چنین با نگاه شرقی خویش /

سحر کنایتی از نور بیکرانه ی توست /

تو کیستی که چنین بادو چشم خمارین /

سر ارادت نرگس بر آستانه ی  توست /

تو کیستی که چنین با هزار رنگ شکست /

هنوز آینه در حیرت از جوانه ی توست /

تو کیستی که چنین با تمام غربت خویش /

شقایقم خجل از زخم های شانه ی توست /

تو کیستی که چنین تا شکفتن  گل سرخ /

کلام آینه در خلوت شبانه ی توست /

تو کیستی که چنین در بهاری ار احساس /

دهان سوسنم آکنده از ترانه ی توست /

تو کیستی که چنین با خراش خاطره ها /

تن اقاقی من پر گل از بهانه ی توست /

تو کیستی که چنین در هوای آبی عشق  /

مسیر چلچله ها تا به صحن خانه ی توست ...

همایون رحیمیان / 

    هومن/.

همایون رحیمیان بازدید : 30 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (2)

از آسمان عشق من برفته تک ستاره ای /

که دل ز داغ روی او بگشته ماه پاره ای /


گهی ز عشق او شوم بسان مرغ عاشقی /

گهی به یاد او کنم نگاه هر ستاره ای /


چو زورقی به بحر غم به هر طرف که میروم /

ز بخت بد نمیخورد به چشم من کناره ای /


بیا که ازفراق تو در این شب سیاه غم /

هلال مه ز قامتم نموده است اشاره ای /


به هر شبی دعا کنم که تا یکی اثر کند /

ولی چه سود چون دلش بود زسنگ خاره ای /


ببا بیا عزیز دل که جز سمند عشق تو /

هنوز روی قلب من نمی دود سواره ای /


تمام ناتمام من تمام میشود اگر /

به آبی کرامتی دمی کنی نظاره ای /


خمار عشق خویش را پیاله ای ز می بده /

که تا به خرمن غمش بیفکند شراره ای....


   ( همایون رحیمیان )


همایون رحیمیان بازدید : 28 چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بس که عذاب دیده ایم از گذر تلخ زمان /

نادم از این آمدنیم ای به جهان نامدگان /


آمدن ما به خدا هیچ نبودش ز رضا /

از گذر حادثه ما آمده ایم در میان /


مرغ حقیم و شعله ای در دل شب نمی زنیم /

به شکوه های آتشین به ناله های بی امان /


ثانیه های ما همه گرفته رنگ مرثیه /

خاطره های خوب ما رفته به باد بی نشان /


سوخته آشیانه ما مثل گل لاله به دشت /

دوزخی زمانه ما چون گل سرخ ارغوان /


تا به کی آخر ای فلک این همه کینه داریت /

عمر گران که برده ای از کف ما به رایگان /


داغ غریب عشق را بر سر شانه می بریم /

عین گل شقایقی زیر کبود آسمان .....


 ( همایون رحیمیان )

   

همایون رحیمیان بازدید : 29 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تشریف تلخ ما به زمان غمگنانه بود /

ای دل اگر چه تلخ تر از ما زمانه بود /


آدم اگر به اوج هبوطش نمی رسید /

این کهنه طارمش ز کجا آشیانه بود /


پرواز را چگونه به خاطر بیاورد /

آن مرغ خانگی که پی آب و دانه بود /


روشن تر از خموشی و گویا تر از سکوت /

ای دل بگو کدام چراغ و ترانه بود /


دور از تو از نوای دل بینوای خود /

سیلاب اشک روی رخ ما روانه بود /


در کوچه های روشن این دیر آشنا /

خاموشیم چراغ ره عاشقانه بود /


هر دشنه ی غمی که برون میشد از غلاف /

خود بی بهانه قلب منش را نشانه بود /


می خواستم که شعله به نیزار دل زنم /

افسوس پای خاطره ای در میانه بود /


 ای باغبان ز ریشه نمی کندیم اگر /

یک التفات تو به هزاران جوانه بود ....


همایون رحیمیان /

    

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 102
  • بازدید کلی : 10,188
  • کدهای اختصاصی

    خرید ساعت مچی

    |

    ساخت كد آهنگ و موسیقی

    Online User

    رتبه سنج گوگل

    رتبه سنج گوگل

    mouse code

    كد ماوس