loading...
آسمان خاموش
همایون رحیمیان بازدید : 31 جمعه 21 خرداد 1395 نظرات (0)

هر شب از خاطره ی عشق فرو میریزم 

بغض خود را به سراشیب گلو میریزم

تاب دیدار من آیینه نیارد دگر آه.....

شعله آه خود ازبس که بر او میریزم

آخرین برگ جدا مانده ی پاییزم من 

از نسیم غم عشقش تو نگو میریزم 

شکوه ی نارونم از تبر همزاد است 

من کجا این همه از دست عدو میریزم 

عین یک شاپرکی لای کتابم نگذار 

که اگر وا بکنی باز فرو میریزم

چو غزلهای همایون دگرش جاذبه نیست

سیب سرخی که به پای تو هلو میریزم

#همایون رحیمیان

همایون رحیمیان بازدید : 28 شنبه 25 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

کی بچینم گلی از باغچه ی دلبری ات

ای به قربان تو و عطر گل روسری ات

زندگی بخش من شاعر عاشق شده است

صبحدم بوی خوش گردن چون بربری ات

آبشار مژه های تو بنازم که به خواب

این چنین ریخته بر روی لپ مرمری ات

ترسم از جاذبه ی سرخی ات ای سیب قشنگ

که به اغوا کشدم درشب افسونگری ات

خود بگو تا به کجا می کشد این آینه را

خلسه ی پیچش بی وقفه ی نیلوفری ات

ای نگین شب دلواپسی ام اندوهت......

تا به کی دست من و حسرت انگشتری ات

یادگار از تو و عشق تو همینم کافی است

که نشسته به سر من غم خاکستری ات

از چه ای ماه شب خاطره پاسخ ندهی 

تو به این حلقه بدر کوفتن مشتری ات...


@همایون رحیمیان

همایون رحیمیان بازدید : 31 دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

روزی که دل از سادگی افتاد به بندش

اصلا متوجه نشد ابروی کمندش.....

با من سر ناساز ندانم که چرا داشت

عشقی که مرا کشت غریبانه سمندش

میخواستم از عارض او بوسه بچینم

افسوس که نگذاشت مرا قد بلندش

دیشب ز پس پنجره مهتاب تراوید

از پشت همان پیرهن ناز پرندش

تا صبح جهان غرق تماشا شده بودند

از بلخ و سمرقند و بخارا و خجندش

مستی مرا دید و بخندید و پسندید

ای وای ز لعل لب مستانه پسندش

گفتم که بپوش این همه عریانیت امشب

از چشم ستاره تو نترسی و گزندش

با عشوه ترین عشوه ی خود داد جوابم

یارب مددی تا که گزندی نزنندش

آن بوسه که از او به دل خواب گرفتم

ترسم که بمیرم ز فراوانی قندش....


#همایون رحیمیان



همایون رحیمیان بازدید : 31 شنبه 11 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

ماه من این همه زیبا شده ای یعنی چه

و از پس پنجره پیدا شده ای یعنی چه


خرمن زلف به روی مهت انداخته و...

امتداد شب یلدا شده ای یعنی چه


با رقیبان همه دم نرد غزل باخته و 

غم این شاعر شیدا شده ای یعنی چه


آتش خاطره در انزلی انداخته و

قوی تالاب دل ما شده ای یعنی چه


ای به قربان تمشک لب سرخ آبی تو

لعل سوز لب لیلا شده ای یعنی چه


و ای ستاره خجل از چشمک مهتاب رخت

شعله ی رشک ثریا شده ای یعنی چه


گاه با ناز غریبانه و گاهی به عتاب

عین فالوده ی گیرا شده ای یعنی چه


سیب لبنانی غلطیده به حوض غزلم

مایه ی حسرت حوا شده ای یعنی چه


جفت زیبای تو من بودم و از بخت بدم

همدم دیو بد آوا شده ای یعنی چه ...


# همایون رحیمیان









همایون رحیمیان بازدید : 27 چهارشنبه 18 فروردین 1395 نظرات (0)

عشق من این همه ویران شدنم کافی نیست

کشته ی سیب زنخدان شدنم کافی نیست


عین موهای شرابی فرو ریخته ات

قصه بی سرو سامان شدنم کافی نیست


روی میزی که تو هستی و دلت اما نه

این همه سردی فنجان شدنم کافی نیست


تا که پنجره ی عشق تو آویزم چنگ

پیچک نرده ی ایوان شدنم کافی نیست


ای به قربان تو صد لیلی شیرین عذرا

این همه بغض بیابان شدنم کافی نیست


عین آن عینک دودی قشنگ زده ات 

راستی این همه حیران شدنم کافی نیست


در پی جرعه ای از ساغر چشمان شما

زخمی ناوک مژگان شدنم کافی نیست


آخر ای بختک افتاده به بیداری من 

این همه رنج و هراسان شدنم کافی نیست


آی مرجان قشنگ صدف زندگی ام

گفتن بیش مرنجان شدنم کافی نیست


هر زمان مثل گون دست به دامان نسیم

پی احوال تو گریان شدنم کافی نیست


آخر ای در افق خاطره ها پیوسته........

قوی سرگشته طوفان شدنم کافی نیست


حرفی ای عکس پر از خاطره ی جا مانده

تو بگو این همه ویران شدنم کافی نیست


#همایون رحیمیان








ا







همایون رحیمیان بازدید : 26 سه شنبه 17 فروردین 1395 نظرات (0)

امشب آهنگ جنون سر دهد این نی لبکم

برو از پیش من سوخته ای شاپرکم


تو که نوش دل ریشم نشدی حداقل

کم کن از شوری اندام خود ای با نمکم


حسن تو با دل سنگیت تعارض دارد

ای غزلواره ی احساس دل بی کلکم


روزگاری است که با اطلسی خاطره ها

عین گلدان لب طاقچه ای پر ترکم


آیم از خلسه ی بادام دو چشم تو برون

دست هایت اگر ای یار کند خود کمکم 


پیک ها من زده ام شب همه شب در دل خواب

اشک من باده ی من گونه ی سرخت پفکم 


قطع یارانه ی لبخند من ای بت چه کنی

من که بیچاره تر از این همه پایین دهکم


مثل کوهی به سرعشق تو محکم هستم

به خدا نیست نیازی به هزاران محکم 


دل یکی بود به نام تو شد از صبح ازل

دیگر از من تو چه خواهی بگو ای ماه تکم



همایون رحیمیان بازدید : 27 سه شنبه 17 فروردین 1395 نظرات (0)

ای جان فدای روسری پرتغالی ات

قربان طاق ابروکان هلالی ات 


هر لحظه در هوای غزل می شکوفدم

رنگین کمان خاطره ای در حوالی ات


ترسم مرا به شط تحیر فرو کشد

موج قشنگ روسری پرتغالی ات


انگار از وزیدن خود باز مانده است

احساس جاودانه ی سبز شمالی ات


ماییم و خرده شعله امیدی ای عزیز

از نیم سوز مردمکان زغالی ات


ترسم رقیب ناکسم امشب بهم زند 

رویای عاشقانه ی شیرین خیالی ات


یادآوری نمی کند از من مگر تورا

نقش ترنج پازده ی روی قالی ات


مثل من ای چکاوک شب آشنای عشق

کی میخورد چنین غم بشکسته بالی ات


این عکس یادگار پر از بغض خاطره

آخر چگونه پر بکند قاب خالی ات....


#همایون رحیمیان





همایون رحیمیان بازدید : 28 سه شنبه 17 فروردین 1395 نظرات (0)

دوستت دارم به جان اما شما انگار نه

عشق من هستی و من عشق تو دل آزار نه


این همه عین و ش و قاف درون خسته را

میکنم خواهش بفهمی تو ولی اصرار نه


چون ریاضت پیشگان با دیدن بادام تو

راضیم ای نازنین اما به یک دیدار نه


با همه غم غمخور و غمخوار من غم بود غم

بهتر از غمخواری غمهای تو غمخوار نه


ای که معتادم به ناز چشم تریاکی تو

بر لبم نام تو هست و غیر از سیگار نه


یک دریچه رو به باغی از هلوی خاطره

در دل دیوار هست و در دل دلدار نه


خواهم از کوی تو رفتن با دو صد زخم زبان 

این دل دیوانه اما گویدم این بار نه........


پیش ازاین هر چه که آزار دلم کردی گذشت

هرچه میخواهی بفرما بیش ازاین آزار نه 



آه اگرخواهی که سر نگذارم از دستت به کوه

هرچه میخواهی بخور اما غم اغیار نه.......


#همایون رحیمیان

همایون رحیمیان بازدید : 34 شنبه 14 فروردین 1395 نظرات (0)

عشق می بارد و با یار و غزل می چسبد

بعد از آن بوسه ی تبدار و بغل می چسبد


ته فنجان دو چشم تو مرا قهوه ی ناز

با درآميختن شیر غزل می چسبد


بعد قلیان دو سیبی که خودت بار نهی

قهوه از دست تو بانوی عسل می چسبد


تا دم صبح در آغوش تو ای نرگس ناز

غزلیات خوش شیخ اجل می چسبد


شبی ایکاش شوی رخ به رخ عاشق خود

چون تلاقی خوش ماه و زحل می چسبد


چه شرابی است درآمیخته درآن که چنین

تا ابد چشم تو از صبح ازل می چسبد


گرچه دلبسته ی دنیا نشدم من اما

تو بیا تا که نگویم که اجل می چسبد


تو مرا وعده بوسه به بهاران دادی

وقت آن آمده اکنون و عمل می چسبد


گرچه دلبسته ی دنیا نشدم من اما

تو بیا تا که نگویم که اجل می چسبد


در دلم دلهره ی دیدن تو دیدنی است

این چنین منطقه با لرز و گسل می چسبد


سر نعش من عاشق به هزاران تشویش

آمدن های تو قاتل به محل می چسبد


#همایون رحیمیان










همایون رحیمیان بازدید : 28 شنبه 14 فروردین 1395 نظرات (0)

به زیر بارش باران شب دیدار میچسبد

کنار پیچک ایوان لب دلدار میچسبد


غروب سرد پاییزی که رو در روی من هستی 

گلایه های بیجای توام بسیار میچسبد


میان کوچه ی تنگی که از عابر تهی باشد

سراپای تو را بوسه زدن هر بار میچسبد


ببردم آس قلبت را ولی چشمت کند حاشا

ز من لبخند از این برد و ز تو انکار میچسبد


دراین شبهای تنهایی که ماهت نیمه عریان است

به همراه غزل هایم غم گیتار میچسبد


مرا در عین سرمستی دو چشمت میکند مخمور

چه خوش آزار بادام تو دل آزار میچسبد


تو با این ناخوش احوالی مرا از خود چه میرانی

که هم آغوشی ام با آن تن تبدار میچسبد


بیفشان خرمن گیسو به روی لعل لبهایت

که وقت شب تماشای خوش گلنار میچسبد


بدون اخم یک بوسه مرا مهمان بکن امشب

ز باغ عارض خوبان گل بی خار میچسبد


پس از هر پیک گیلاسی که از چشم تو مینوشم

اجازه گر بفرمایی نخی سیگار میچسبد


برای خواندن شعرم فقط یکبار کافی نه

به گوش خسته ی جانم فقط تکرار میچسبد

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 92
  • بازدید کلی : 10,178
  • کدهای اختصاصی

    خرید ساعت مچی

    |

    ساخت كد آهنگ و موسیقی

    Online User

    رتبه سنج گوگل

    رتبه سنج گوگل

    mouse code

    كد ماوس